از دور به خودم نگاه کردم و چقدر به خودم حق دادم که خسته و بیطاقت و غمگین باشم.
من چه خوب تا امروز ادامه دادهبودم و چه خوب تا اینجای مسیر را دوام آوردهبودم و چه خوب حفظ ظاهر کردهبودم مقابل آدمها.
و حالا حق داشتم؛ حتی اگر تمام مسیر را باز میگشتم با این امید که فقط به شانههای کسی تکیه کنم و حس کنم که دیگر هیچ چیزِ جهان و آدمها، به من مربوط نیست.
من خستهبودم از اینکه همیشه خودم حواسم به همه چیز بود و همیشه خودم باید خودم را نجات میدادم. گاهی دلت میخواهد کسی از راه برسد و خستگی و تلاشهای فراتر از تحمل تو را درک کند و تو را نجات بدهد. کسی که نگوید روی پای خودت بایست! نگوید تحت هر شرایطی ادامه بده! بگوید من حواسم به همه چیز هست، تو خستهای، نگران هیچ چیز نباش و آرام بخواب.
#نرگس_صرافیان_طوفان
...